سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر کسـﮯ تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ... دلگیر نباش که نـہ تو گناهکارﮮ نـہ او !!! آنگاه که مهر مـﮯورزﮮ مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا مـﮯکند... پس خود را گناهکار مبین! من عیسـﮯ نامـﮯ را مـﮯشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داده و تنها یکـﮯ سپاسش گفت !!! من خدایـﮯ را مـﮯشناسم کـہ ابر رحمتش به زمین باریده ... یکـﮯ سپاسش مـﮯگوید و هزاران نفر کفر !!!

 

گفتگوی آیت‌الله جوادی و حجت‌الاسلام و المسلمین سیدان از زبان استاد سید جلال‌الدین آشتیانی

 

نوشته پیش رو بخشی از مصاحبه این جانب با استاد بزرگ فلسفه و عرفان استاد سید محمد موسوی بایگی دامة براکاته می‌باشد که در سالهای تحصیل در مشهد مقدس اقدام به تهیه آن نمودم. متن این مصاحبه را آن سال در یکی از شمارگان مجله حکمت رضوی به ودیعه نهادم و اینک آن را مجددا با اضافاتی که یکی از فضلای محترم بر آن افزوده است و در سایت خود نهاده است در این جا می آوردم. إن شاء الله مطالبی از این قبیل نیز در آینده برای استفاده عزیزان در این صفحه قرار می دهم

سید محمد موسوی بایگی

 

امر رهبر فقید انقلاب به استاد آشتیانی برای مناظره با تفکیکیان

در طول زندگانی حکیمان نکاتی ارزنده‌ای یافت می‌شود که سینه به سینه از طریق استاد به شاگرد انتقال می‌یابد تا از نسلی به نسل دیگر ارائه گردد. در این بین برخی از آثار به صورت مکتوب عرضه می‌گردند و برخی همچنان در سینه‌ها می‌مانند. مجله حکمت رضوی کوشیده است با استعانت از حضرت حق پاره‌ای از ناگفته‌های این نکات ناب را تحت عنوان برگی از تاریخ حکیمان خدمت خوانندگان خویش عرضه دارد و در اولین قدم اقدام به نقل نکتة ناگفته‌ای از حکیم متالّه سیّد جلال الدین آشتیانی نموده است.

متن ذیل قسمتی از مصاحبة مرحوم استاد آشتیانی است که در آن اشاره به ماجرای واقع شده میان ایشان و برخی از تفکیکیان و حاضر نشدن تفکیکیان برای مناظره شده است. ابتداء این متن را که خطاب به تفکیکیان است مرور کنیم و سپس به توضیح مجله حکمت رضوی دربارة آن بپردازیم:

 

[متن فرمایش استاد آشتیانی در مصاحبه خویش]

به نقل از کیهان اندیشه، شماره هفدهم، نکاتی در باره فلسفه و عرفان

«باید عرض کنم اگر آنچه عرض می‌شود باطل است مورد نقد قرار دهید و اگر حق است بپذیرید . دشمنی مطلق با علم و دانش در حوزه مشهد ریشه دارد که جهل مرکّب ریشة آن می‌باشد.

بنده از باب امتثال امر کسی که اطاعت از او را واجب می‌دانم در نامه‌ای توسط آقای ملائی [حجةالاسلام و المسلمین حسینی شریف] (از افاضل حوزه که شخصی بسیار متدیّن و سلیم النفس است) از آقایان [حضرات آیات مروارید و میرزا جواد تهرانی رضوان الله علیهما و ...] خواهش کردم که شما الهیات و اسفار و شرح فصوص قیصری را مطالعه و برای ما درس بدهید. و افاضات شما را ضبط خواهیم کرد. اگر شما از عهده تدریس این دو کتاب برآمدید آنگاه حق دارید اشکال کنید. و اگر نتوانستید از عهده تدریس الهیات اسفار و فصوص برآیید عقلاً و شرعاً حق مخالفت و اعتراض ندارید.

[آقای ملائی نامه را به حجت الاسلام و المسلمین سیدان دادند که به آقایان برساند و پس از چندی] حامل نامه [حجت الاسلام و المسلمین سیدان که نامه را نزد آقایان برده بود] به آقای ملائی گفته بود نامه را به آقایان رساندم سکوت اختیار کردند.

و نیز حامل نامه [حجت الاسلام و المسلمین سیدان] پیغام داده بود که من حاضرم در موضوع معاد با نویسنده این نامه بحث کنم. بنده عرض کردم حاضرم در معاد بحث کنم ولی نه پا در هوا . بلکه باید از اول سفر نفس اسفار که در نحوه ظهور نفس و تحقق آن از عالم غیب به عالم شهادت و ماده است بحث کرده و به دلایل تجرد نفس پرداخت و بعد در نحوه وجود آن بعد از مرگ و عود آن به بدن در قیامت و آخرت گفتگو کرد. باید فهمید که آیا اصل معاد اعم از جسمانی و روحانی اصل است و در حقیقت اصل معاد ضروری است؟ یا آنکه ضروری معاد جسمانی است؟ اگر معاد جسمانی ضروری باشد بحث در آن ناروا است . کسانی که به معاد جسمانی معتقدند عود روح به بدن را در آخرت معاد و در دنیا تناسخ می‌دانند.

و به هر حال کسی حق اعتراض به ملاصدرا که خود از متصلبان در معاد جسمانی است را دارد که باید حاضر شود از اول سفر نفس تا آخرت مبحث معاد جسمانی را تقریر نماید ولی اگر در همان صفحه اول سفر نفس متوقف شد و نتوانست مطلب کتاب را درک نماید شرعاً در این باب محکوم به سکوت است. این گوی و این میدان. 

در آینده از آثار حضرات [بزرگان مکتب تفکیک] مطالبی نقل و جرح می‌کنیم که موجب حیرت خواهد شد و جا از برای جواب و دفاع برای آنها باز است. آن آقا [حامل نامه، حجت الاسلام و المسلمین سیدان] بهتر است مانند مشایخ خود ساکت باشند. چه آنکه او وقتی حق بحث در معاد را دارد که از عهده مباحث نفس اسفار برآید. (پایان مصاحبه استاد آشتیانی)

 

[پرسش]

 

مرحوم آشتیانی در این کلام به شخصی اشاره می‌کنند که بر طبق نظر  [و امر] ایشان اقدام به نوشتن این نامه به برخی از مخالفان فلسفه کرده‌اند [و اطاعت وی را بر خود واجب می‌دانسته‌اند] . برای تنویر اذهان نسبت به این قضیه و اتفاقات پشت پرده، بر آن شدیم که قضیه را از جناب حجه‌الاسلام سید محمد موسوی بایگی ـ از شاگردان نزدیک حکیم آشتیانی ـ جویا شویم و ایشان به صورت مکتوب درخواستمان را پاسخ دادند.

 

[پاسخ حجةالاسلام و المسلمین موسوی]

 

«در پاسخ سؤال دوستان پیرامون شخصی که سیدنا الاستاد مرحوم آشتیانی اعلی الله مقامه اشاره فرمودند باید عرض کنم که منظور ایشان حضرت امام خمینی قدّس سرّه است.

قضیه از این قرار بود که حدود دو دهه قبل در یک تابستان که آقای جوادی آملی به مشهد آمده‌بودند در جلساتی با آقای سیّدان پیرامون معاد جسمانی بر مبنای ملاصدرا بحث‌هایی کردند و در این جلسات برخی از محترمین هم حضور داشتند. از جمله آقای حاج شیخ مهدی مروارید که حاصل گفتگوی آقای جوادی و آقای سیّدان را می‌نوشتند و سپس همین تقریرات را نشر دادند.

بعداً در بین طلاب حوزه علمیه مشهد اینطور شایع کردند ـ که نمی‌دانم چه کسی این سخن را شیوع داد و هنوز هم دامن می‌زنند ـ که آقای جوادی نتوانستند اشکالات آقای سیّدان را بر معاد با مبنای ملاصدرا جواب بدهند. بعد از مدتی مرحوم استاد آشتیانی نامه‌ای را آوردند سر درس و به آقای حسینی شریف (ملائی ) دادند تا به آقای سیّدان بدهند.

چندی که گذشت جناب استاد در درس فرمودند جواب نامه چه شد؟ اینها که جواب نامه ما را ندادند. آقای ملائی به نزد آقای سیّدان رفتند که ماوقع را استاد در کیهان اندیشه نوشتند [که آقای سیدان گفتند من نامه رساندم و آقایان پاسخی ندادند و خودم حاضر به بحث هستم و استاد آشتیانی فرمودند به شرطی بحث می‌کنیم که از پایه و اساس بحث انجام شود]. بعدا آقای ملائی به استاد فرمودند عجب کار حساب شده‌ای انجام دادید. استاد آشتیانی فرمودند: شخص امام  خمینی(ره) به من گفتند که این کار را انجام دهم.» 

 

 





طبقه بندی: امام خمینی،  فلسفه،  مخالفان فلسفه،  محمد موسوی بایگی،  سید جلال الدین آشتیانی
نگارش در تاریخ سه شنبه 92 بهمن 29 توسط | نظر

دوری از گناه نشانه جوانمردی است و کلفتی صدا و سبیل نشانه مردی نیست. در احادیث آمده است که غیبت نمودن نشانه عجز انسان است. انسانی که مرتکب گناه غیبت می‌شود در واقع توان رویارویی با فرد غیبت شونده و بیان دغدغه ذهنی خود را ندارد فلذا مبادرت به غیبت می‌نماید. چنین فردی مردانگیش از یک زن به مراتب کمتر است. چه بسیار زنانی که در جوانمردی از این مردنماها سبقت گرفته‌اند.

 




نگارش در تاریخ شنبه 92 بهمن 19 توسط | نظر
قالب وبلاگ